بارون چشام
یادته یه روزی بهم گفتی:هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که
نکن
نامردی
اشک هاتو ببینه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟
گفتی: اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره
گفتم: یه خواهش دارم؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزارگفتی: باشه…
حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره
و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی!!!
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 11:27 توسط ساميه
|